Web Analytics Made Easy - Statcounter

فرارو- این روزها در حالی سینمای ایران داغدار فقدان داریوش مهرجویی است که مرور واکنش‌ها و گلایه‌های این فیلمساز بزرگ در دوران حیات خود نشان از آن دارد که او همواره داغ‌دار فیلم‌هایش بود که قربانی سانسور می‌شدند!

به گزارش فرارو، هنوز معمای قتل بهت‌آور و جنون‌آمیز داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر حل نشده است و اهالی سینمایی ایران در حالی آماده می‌شوند تا صبح فردا در وداعی باشکوه این فیلمساز گران‌سنگ سینمای ایران را به خانه ابدی بدرقه کنند، که هنوز سوالات بی‌جواب بسیاری دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فردا چهارشنبه 26 مهرماه 1402 روز تلخی برای سینمای ایران خواهد بود و با ابتکار ارزشمند تهیه‌کنندگان فیلم‌های پرفروش این روزهای سینمای ایران، قرار است با توقف اکران فیلم‌های کمدی، حتی سالن‌های سینما هم در این روز شاهد هیچ لبخندی نباشند.

شاید سوالات و معماهای مربوط به مرگ دلخراش خالق «هامون» همچنان بی‌جواب مانده باشد اما حسرت‌ها و دغدغه‌های این کارگردان کهنه‌کار در دوران حیات و حضور تأثیرگذارش در عرصه فیلمسازی، سال‌هاست که پیش روی ماست و رسیدن به این پاسخ که در طی 6 دهه گذشته چه کسانی علیه «سینمای مهرجویی» تیغ کشیده بودند، چندان دشوار نیست.

زنده‌یاد داریوش مهرجویی در یکی از اظهارنظرهای دردناک خود، صراحتاً گفته بود: «من آنچنان که باید و شاید از مسیر فیلم‌سازی‌ام در ایران راضی نیستم، برای اینکه دائما در جنگ و جدال یا در معارضه با سیستم نظارت و سانسور بودم. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. بسیاری از کارهای من از «گاو» گرفته تا «پستچی» و «دایره مینا» و «مدرسه‌ای که می‌رفتیم»، از یک سال تا سه سال توقیف بودند یا سانسور شدند. جالب اینکه همین فیلم‌ها که بعدا اجازه اکران گرفتند، در فستیوال‌ها و جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی جایزه گرفتند. اما همیشه این شبح سانسور و توقیف به شکل یک اضطراب درونی و آزاردهنده همراه من بود.»

آنچه در این گزارش کوتاه مرور کرده‌ایم، سرنوشت تنها پنج فیلم مهم در کارنامه داریوش مهرجویی است که گرفتار معضل سانسور و ممیزی شدند.

دایره مینا/ 1353

یکی از مهمترین فیلم‌های مرتبط با معضلات اجتماعی در تاریخ سینمای ایران، همین فیلم «دایره مینا» است. فیلمی با سوژه‌ای تکان‌دهنده که به پشت‌پرده بازار خرید و فروش زیرزمینی خون در فرآیند فعالیت بیمارستان‌های ایران در ابتدای دهه 50 می‌پردازد. زمانی که هنوز «سازمان انتقال خون» در کشور وجود نداشت و معتادان و خیابان‌خواب‌ها به‌واسطه دریافت مبالغی، خون خود را برای مصارف درمانی در اختیار دلالان می‌گذاشتند!

روایت فیلم از این معضل آنقدر تکان‌دهنده بود که وزارت فرهنگ و هنر وقت، مانع از نمایش عمومی آن شد و رئیس وقت نظام‌پزشکی هم هیچ علاقه‌ای به اکران این فیلم نداشت. همین شرایط منجر به توقیف سه ساله فیلم شد.

«دایره مینا» نهایتا وقتی در فروردین‌ماه ۱۳۵۷ روی پرده سینماها رفت، فریدون علاء که از 9 سال پیش‌تر به دنبال تأسیس سازمانی رسمی برای انتقال خون در ایران بود، موفق شده بود در تهران و شیراز مراکزی را برای انتقال خون تاسیس کند و پس از اکران فیلم هم مراکز مشهد، ساری، اهواز و همدان را افتتاح کرد. اینگونه فیلم توقیفی داریوش مهرجویی باعث تسریع در تأسیس سازمان انتقال خون در ایران شد.

مدرسه‌ای که می‌رفتیم/ 1359

این فیلم با نام اولیه «حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» در واقع اولین فیلم داریوش مهرجویی در سال‌های پس از انقلاب است. فیلمی که در ادامه تجربه‌های اقتباسی این فیلم‌ساز براساس قصه‌ای از فریدون دوستدار به سرانجام رسید اما سوءتفاهم نسبت به برخی نمادها و ارجاعات در روایت فیلم، باعث توقیف آن شد!

داستان فیلم در مدرسه‌ای به‌نام «عدل آفاق» روایت می‌شود که تعدادی از دانش‌آموزان می‌کوشند تا تئاتری را برای اجرا آماده کنند. داستانی که در نظر دارند هم یک داستان کهن ایرانی درباره نوجوانی است که قصدد دارد در مقابل حملات تورانیان ایستادگی کند. ناظم مدرسه، که به‌علت بیماری مدیر اداره مدرسه را بر عهده دارد، با اجرای تئاتر مخالفت می‌کند.

اینکه چه کسی از چنین داستانی، آن هم دو سال بعد از پیروزی انقلاب، چه برداشت‌هایی می‌توانسته داشته باشد مشخص نیست اما این فیلم داریوش مهرجویی در آن مقطع، در کنار آثار شاخص دیگری همچون «مرگ یزدگرد» ساخته بهرام بیضایی، «سفیر» ساخته فریبرز صالح، «برزخی‌ها» ساخته ایرج قادری، «خط قرمز» ساخته مسعود کیمیایی و «حاجی واشنگتن» ساخته علی حاتمی گرفتار سیستم غیررسمی ممیزی و سانسور در سینمای ایران شد.

«حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» نه‌تنها مجوز نمایش نگرفت بلکه برخلاف برخی از آثار فوق، حتی در جشنواره فجر نیز شرکت داده نشد تا 10 سال بعد با اصلاحات بسیار و تغییر نام به «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» به‌صورتی مهجور روانه پرده سینماهای کشور شد.

اجاره‌نشین‌ها/ 1365

مهرجویی بعد از تجربه ساخت «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» و توقیف این فیلم، برای چند سالی ایران را ترک می‌کند. او در مقطعی که در فرانسه حضور دارد، ایده اولیه فیلمی را روی کاغذ می‌آورد که بعدها تبدیل به فیلمنامه «اجاره‌نشین‌ها» می‌شود. این فیلمساز با استفاده از تجربیاتش خود در مقابله با ممیزی، سراغ لحن کمدی رفت تا بتواند حرف‌های تند و تیز خود را در نقد شرایط آن سال‌های ایران به تصویر درآورد و در عین حال گرفتار ممیزی و سانسور نشود. ظاهر فیلم شوخ و شنگ بود و کسی حرف‌های سخت‌گیرانه ممیزها را جدی نگرفت.

حتی زمانی که محسن مخملباف به‌عنوان یکی از سینماگران تندرو در سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب در نامه‌ای به مدیرعامل وقت بنیاد سینمایی فارابی اعلام کرد حاضر است به دلیل این فیلم نارنجک به‌خودش ببندد و داریوش مهرجویی را در آغوش بگیرد تا هر دو منفجر شوند! به‌نظر می‌رسید این فیلم آسیب چندانی ندیده و همچنان به اکران خود در سینماها ادامه داد.

با این همه اما بعد از گذشت سال‌ها، داریوش مهرجویی از این واقعیت پرده برداشت که پایان‌بندی «اجاره‌نشین‌ها» محصول فشار ممیزان و سانسورچی‌ها بوده است! هارون یشایایی تهیه‌کننده این فیلم هم در گفتگویی از تعامل بالای مهرجویی در فرآیند ساخت این فیلم گفت که می‌تواند نشان‌دهنده تن دادن این فیلمساز به تنگ‌نظری‌های ممیزان ارشاد باشد.

حالا و پس از درگذشت این فیلمساز، نسخه‌ای 130 دقیقه‌ای از این فیلم با کیفیت بالا در برخی کانال‌های سینمایی در حال بازنشر است که نشان می‌دهد یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های داریوش مهرجویی که با نسخه‌ای 109 دقیقه‌ای در تمام این سال‌ها آن را دیده بودیم، در واقع با ممیزی بالای 20 دقیقه‌ای نسبت به نسخه اصلی، به اکران عمومی رسیده است!

بانو/ 1370

داریوش مهرجویی فیلم «بانو» را نسخه‌ای زنانه از‌ «هامون» توصیف کرده بود. فیلمی با نقش‌آفرینی تحسین برانگیز بیتا فرهی در نقش اصلی که در آستانه دهه 70 به تولید رسید اما با سوءبرداشت‌های عجیب و غریب، قربانی سانسور و توقیف شد.

فیلم «بانو» روایت‌گر داستان زنی از طبقه مرفه و آشنا به کتاب و تاریخ و شعر بود که سرخورده و دلشکسته از خیانت همسرش، تصمیم می‌گیرد تا خانه اعیانی خودش را را به پناهگاهی برای افراد فقیر و مستضعف تبدیل کند.

برخی در آن زمان ارجاعات و تأویل‌های فیلم را مشابه «اجاره‌نشین‌ها» و حتی صریح‌تر از آن می‌دانستند و به همین دلیل در همان ایام رونمایی فیلم در جشنواره، جبهه‌ای در برابر آن شکل گرفت. رسانه‌هایی مانند روزنامه «کیهان» به زعم خود به رمزگسایی از محتوای فیلم پرداختند و فشارها به سمت و سویی رفت که با دستور مستقیم فخرالدین انوار، معاون سینمایی وقت و طبق نظر شورای پروانه نمایش، بانو به دلیل آنچه «توهین به انسان و مردم» اعلام شد، به محاق توقیف رفت!

مهرجویی خود اینگونه دلیل توقیف «بانو»‌ را روایت کرده است: «نامه‌ای نوشتم با این مضمون که چگونه فیلم را ندیده‌اند یا بد دیده‌اند و اینکه برخلاف نظر آنها، سراسر ستایش از انسان است و... به هر حال شورا برای نجات دادن فیلم، آن را فعلاً غیرقابل نمایش اعلام کرد؛ یعنی برای نجات فیلم، آن را به کل توقیف کرد. چه جور برداشتی از فیلم شده بودند، نمی‌دانم. فقط می‌گفتند چون سال قبل، نمایش فیلم «نوبت عاشقی» باعث شده بود گروه مخالفان به خصوص مهدی نصیری و همفکرانش سخت به جان وزارت ارشاد بیفتند، امسال ارشاد قدری احتیاط می‌کند، زیرا بانو هم ممکن است چنین واکنش‌هایی را برانگیزد.»

بعد از انتخابات دوم خرداد 1376 و پیرو تغییرات در ترکیب مدیران سینمایی، «بانو» بالاخره رفع توقیف و در سال 77 روانه پرده سینماها شد.

سنتوری/ 1385

اگر بگوییم یکی از تراژیک‌ترین سرنوشت‌ها را در میان فیلم‌های داریوش مهرجویی همین فیلم «سنتوری» داشت، بیراه نگفته‌ایم. فیلمی که مهرجویی معتقد بود، تهیه‌کننده‌اش به دلیل بلایی که برسر آن آمد، دق کرد و جانش را از دست داد!

فیلم در سال 85 به تولید رسید و رونمایی از آن در جشنواره فیلم فجر هم با استقبال مخاطبان و منتقدان همراه شد. هرچند تنها بهرام رادان برای ایفای نقش اصلی فیلم سیمرغ گرفت و او هم روی سن اختتامیه نسبت به نادیده گرفتن این فیلم در بخش‌های دیگر معترض شد!

با این همه بعد از جشنواره فجر ناگهان به دلیل برخی برداشت‌های عجیب و غریب از نام و پوشش کاراکتر اصلی، فیلم گرفتار توقیف شد و تا سال‌ها پیگیری داریوش مهرجویی و دیگر عوامل فیلم به سرانجام نرسید. عجیب اینکه مدیران وقت سینمایی صراحتا از توقیف این فیلم دفاع می‌کردند و حاضر نبودند پای اکران آن بایستند.

«سنتوری» سرانجام قاچاق شد! انتشار گسترده سی‌دی‌های فیلم در بازار غیررسمی، سبب شد که یکی از جنجالی‌ترین آثار مهرجویی به‌صورت گسترده به دست مخاطبانش برسد و تبدیل به یکی از دیده‌شده‌ترین آثار این فیلمساز شود اما هیچ عایدی‌ای نصیب عوامل فیلم نشود.

فرامرز فرازمند، تهیه‌کننده این فیلم بود که داریوش مهرجویی پیش‌تر در فیلم‌های «لیلا» و «درخت گلابی» با او همکاری داشت. وقتی فرازمند در سال 89 دارفانی را وداع گفت، مهرجویی در متنی درباره او نوشت: «به علت سقوط «سنتوری» در طول چهار پنج سال گذشته و بدهی‌های متعدد حاصل از آن، بی‌تفاوتی و بی‌مسئولیتی وام‌دهندگان چنان عرصه بر او تنگ شد که به ناچار دق کرد.»

منبع: فرارو

کلیدواژه: داریوش مهرجویی قتل کارگردان سینما فیلم دایره مینا فیلم سنتوری سانسور در سینما فیلم بانو فیلم اجاره نشین ها قیمت طلا و ارز قیمت موبایل داریوش مهرجویی اجاره نشین ها سینمای ایران دایره مینا انتقال خون فیلم ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۰۵۱۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

از سینمای متفکر به فیلم های کمدی رسیدیم

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وقتی عمیق و موشکافانه به موضوع نگاه کنیم، خواهیم دید تاثیر نامطلوب این ماجرا در دراز مدت به مراتب بیشتر از سودی است که حاصل سینما می‌شود؛ از گسترش نفوذ تفکر سرمایه‌داری تا محدود شدن سینمای ایران به ژانر کمدی ارائه تصویر نامناسب از سینمای ایران دردنیا و... بخشی از نتایج تبلیغات گسترده فیلم‌ها در شبکه‌های ماهواره است.

روزنامه اعتماد با محمدمهدی عسگرپور، رییس هیات‌مدیره خانه سینما در همین باره گفت‌وگویی انجام داده و نظرش را درباره تبلیغ فیلم‌ها در شبکه‌های ماهواره‌ای جویا شده است که ادامه می‌خوانید:

جناب عسگرپور! بحث درباره تبلیغات فیلم‌های سینمای ایران در شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان، به امروز و دیروز و امسال و پارسال مربوط نمی‌شود و اصلا نکته جدیدی در سینمای ایران نیست، اما همان‌طور که می‌دانید این موضوع از سال گذشته رویکرد جدیدی پیدا کرده است، نظر شما درباره این موضوع چیست؟

همان‌طور که اشاره کردید، بحث تبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای قدمت دارد، قبل‌تر محدودیت زیادی روی این تبلیغات اعمال می‌شد اما در حال حاضر این محدودیت‌ها ظاهرا کمتر شده است، این موضوع از جایی شروع شد که تهیه‌کنندگان، تولیدکننده‌ها و پخش‌کننده‌ها احساس کردند از کانال‌های داخلی برای معرفی فیلم‌شان به جایی نمی‌رسند و نمی‌توانند از امکانات داخلی که در گذشته کارایی داشت بهره ببرند، امکانات داخلی در گذشته کارایی داشت و محدودیت کمتر داشت اما در حال حاضر کارایی خیلی کمی دارد و در عوض محدودیت زیادی دارد، پس تصمیم گرفتند برای تبلیغات فیلم‌شان به دنبال امکاناتی باشند که کارایی داشته باشد. اگر نمودار این اتفاق را رسم کنید خودتان متوجه می‌شوید مجموعه‌ای از عوامل
در کنار هم قرار می‌گیرد و دست به دست هم می‌دهد تا فیلمساز به شبکه‌های ماهواره‌ای پناه ببرد. رویکردی که قبل‌تر تجربه نشده در حال حاضر این است که سینماگران از صداوسیما به عنوان بازوی تبلیغاتی نمی‌توانند بهره ببرند، ضمن اینکه اقبال به شبکه‌های صداوسیما هم کم است وازطرفی صدا وسیما عمدتا محصولات خاصی مدنظر دارد و برای همان فیلم‌ها تبلیغ می‌کنند از امکانات شهری هم که هیچ کمکی به سینماگران نمی رسد، برای سینماگران تنها امکان معرفی فیلم‌شان کانال‌های ماهواره‌ای باقی می‌ماند.

انگار تبلیغ فیلم‌ها برای یک تعداد فیلم است‌.

نکته مهمی که نباید از نظر دور داشت این است که تبلیغات ماهواره برای یک تعداد فیلم کاربرد دارد و برای دیگر فیلم‌ها شاید موفقیتی نداشته باشد.انگار که در و تخته با هم جور شده باشند فیلم‌های پرمخاطب در این شبکه‌ها تبلیغ می‌شوند، البته بده و بستانی هم این وسط صورت می‌گیرد و راه برای تبلیغ فیلم‌های کمدی بیشتر باز می‌شود، اینکه این مسیر تا کی ادامه دارد و در ادامه به چه شکلی صورت می‌گیرد، نمی‌شود پیش‌بینی کرد امافارغ از کیفیتی که فیلم‌ها دارند که ماآنهارا د وست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم هراثری امکان تبلیغ باید داشته باشد. صاحب اثرباید مسیری را برای معرفی محصولش باز کند وقتی در داخل کشورمان بیشتر امکانات و درها به روی فیلم‌سازان بسته است و فضای تبلیغات فیلم‌ها در خدمت یکسری محصولات مختص حاکمیت است راه‌چاره‌ای برای فیلمسازان باقی نمی‌ماند. به‌رغم اینکه مدیران دولتی (سینما) جلسات مکرر با مسوولان رسانه ملی بگذارند و از جلسات‌شان عکس بگیرند و تفاهمنامه هم امضا کنند اما در عمل می‌بینیم این تفاهم‌ها اجرایی نشده کما اینکه الان تعاملات به صفر نزدیک است.

بحث خروج سرمایه از کشور و هزینه‌ای که برای شبکه‌های ماهواره می‌شود دراین مسیر چقدر اهمیت دارد.

حتما موضوع مهمی است، حتما اگر تهیه‌کنندگان سینمای ایران امکانات داخلی کارآمد برای‌شان فراهم می‌شد، فضای داخل کشور را به تبلیغات در رسانه‌های خارج ترجیح می‌دادند. وقتی مجاری تبلیغ در داخل بسته و بی‌کیفیت می‌شود و از سوی دیگرتبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای هزینه کمتر و کارایی بیشتر را متوجه صاحب اثر می‌کند، سینماگر خود به خود به خارج از کشور سوق داده می‌شود.

در لابه‌لای صحبت‌تان اشاره کردید که بده و بستانی بین تبلیغ فیلم‌ها و ماهواره‌ها صورت می‌گیرد. بیشتر در این خصوص توضیح می‌دهید؟

به این معنی که تبلیغات فیلم‌های ایرانی برای شبکه‌های ماهواره‌ای سود خوبی دارد، یعنی با افزایش مخاطب آنها همراه می‌شود، شما دقت کنید در چند سال اخیر صداوسیما که با افت مخاطب همراه بوده اما شبکه‌های ماهواره‌ای پرمخاطب‌تر شدند، کشور همسایه ما ترکیه در صادرات سریال رتبه بسیار بالایی دارد و این باعث می‌شود فعالیت‌ها در این کشور گسترش پیدا کند یا در کشور کره، در ساخت سریال‌های پرمخاطب موفق بوده. وقتی شبکه‌های ماهواره‌ای اقدام به پخش این سریال‌ها می‌کنند با رشد مخاطب همراه می‌شوند. تقویت شبکه‌های ماهواره‌ای باعث می‌شود سینماگران ما هم به سمت آنها بیشتر گرایش پیدا کنند و این باعث می‌شود تبلیغات به سمت ماهواره‌ها بیشتر شود واین یعنی تعامل.

متاسفانه در داخل کشور نه تنها چنین تعاملی اصلا وجود ندارد که اصلا به گسترش فعالیت و تقویت رسانه ملی فکر نمی‌شود، اما آقای عسگرپور تا به اینجا بیشتر درباره سطح ماجرا صحبت کردیم، یعنی دریافت‌های مستقیم از تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره‌ها را بررسی کردیم، اما اینجا بد نیست کمی زیربنایی به این ماجرا بپردازیم، شما اشاره کردید اگر نمودار رسم کنیم تمام راه های فیلمسازان به خارج می‌رسد، ولی ما هم برای شما از جنبه دیگر نمودار رسم می‌کنیم و از تناقض‌ها و تبعیض‌ها در این نمودار می گوییم‌. اگرچه در وهله اول این فروش قطعا برای بخشی از سینمای ایران مفید است اما پرسش اینجاست چرا مدیران سینما این فروش را به دوران مدیریت خود نسبت می‌دهند و این فروش را از عملکرد مطلوب خود ناشی می‌دانند؟ مگر سهم عمده فروش از تبلیغات ماهواره نیست‌؟ مگر ماهواره در معنای کلی کلمه امر مذمومی نیست؟ آیا این تناقض نیست؟

به عقیده من تبعاتی که این ماجرا دارد بسیار مهم است.

از سوی دیگر پرسشی که مطرح می شود اگر مدیران به دنبال گردش اقتصاد و فروش فیلم‌ها در سینما هستند چرا از اکران و نمایش فیلم‌های اجتماعی خوب مثل برادران لیلا و تفریق و... جلوگیری می‌کنند؟ اگر فروش خوب است چرا سینمای اجتماعی را محدود کردند؟ چرا قاطبه سینماگران شاخص اجتماعی امروز بیکار هستند و نمی‌توانند کار کنند؟ این تناقض نگران‌کننده نیست‌؟ به عنوان مثال اکران فیلم اجتماعی از رخشان بنی‌اعتماد یا اصغر فرهادی آن‌هم بدون تبلیغ در ماهواره‌، آیا پرفروش نخواهد شد؟ چرا این فیلمسازان نباید امروز فیلم بسازند؟ اصلا اگر فروش خوب است چرا تبلیغ در ماهواره‌ها را رسما اعلام نمی‌کنند؟

اتفاقا معتقدم در دوره‌ای هستیم که مخالفین سینمای متفکر ایران که مایلند شمایل غیرعمیقی ازسینمای چند دهه گذشته وجود داشته باشد، با بخشی از آقایان حاکمیت در کنار هم قرار گرفتند و با هم خواسته یاناخواسته هم‌جهت شده‌اند. به بیانی دیگر مجموعه‌ای از حاکمیت نظری دارد و بیشتر اوقات درحدشعاراز ارزش‌ها می‌گوید بدون اینکه توان توضیح درست داشته باشد با سینمای متفکر که غالبا دیدگاه انتقادی دارد مقابله می‌کنند، در خارج از کشور هم طی چندسال گذشته جریان‌هایی شکل گرفته که مایل است سینمای تفکربرانگیز ایران حضوررسمی نداشته وحالا این دو جریان در کنار هم به سینمای ایران لطمات جدی می‌زنندهرچند در ظاهر با هم مخالفند اما در عمل کنار هم هستند، در پاسخ به سوال شما باید بگویم که بله فعلا بخش مهمی از سینمای ایران فعال نیست‌. عده ای از فروش فیلم‌ها سودهایی می‌برند که اتفاقا نوش جان‌شان، در شرایطی قرار گرفتیم که اگر نقد می‌کنیم باید بلافاصله تمجید هم کنیم، چون معمولا از جانب مدیران کم تسلط سطحی‌نگر به منتقدان وضع موجود حمله می‌شود که شما با موفقیت همکاران‌تان مخالفید و شما اساسا با موفقیت سینما مخالفید و به این نحو سینماگران را به جان هم می‌اندازند، به همین دلیل لابه‌لای صحبتم می‌گویم که باور کنید از فروش فیلم‌های همکاران خوشحالم اما وقتی حرف از رونق می‌زنیم این واقعا مربوط به بخش نسبتا کم سینمای ایران می‌شود. مفهوم و واژه رونق گستردگی دارد و ما وقتی از رونق صحبت می‌کنیم از یک صنعت حرف می‌زنیم. از رونق صحبت می‌کنیم اما نزدیک به ۷۰درصد همکاران کارگردان ما چندسال است که بیکارند. این کجایش اسم رونق دارد؟ البته تعداد زیادی از سالن‌های سینما به واسطه بعضی فیلم‌ها پرمخاطب می‌شود که این می‌شود سود ‌صاحبان سالن ولی تعداد کمی از کارگردانان و تهیه‌کنندگان ما کار می‌کنند، حتی تعداد کمی از بازیگران ما کار می‌کنند. شما به فیلم‌ها و سریال‌ها نگاه کنید، چند بازیگر هستند که در حال حاضر مشغول به کار هستند پس بقیه کجا هستند؟

این اسمش را می‌توانیم رونق بگذاریم؟

رونق بخشی ازسینماست ونه سینما به مفهوم کلی، به نظر من مسوولان لطف کنند واژه رونق را این‌قدر به کار نبرند.این اعداد و فروش سالن های سینما بخش کمی از کل مجموعه سینما را شامل می‌شود، در صورتی‌که در حال حاضر می‌بینیم به جای آنکه زمینه‌ای ایجاد شود تا کورسوی امید ایجاد شود تا بقیه اهالی سینما هم بتوانند کار کنند اما جریان نظارتی به گونه‌ای عمل می‌کنند که تنها بخشی از سینما فعال است و بخش زیاد دیگری غیرفعال، اینکه اسمش رونق نیست، درحالی که مزیت نسبی فرهنگی و هنری سینمای ایران با سینمای جدی و تفکربرانگیز بوده است که من معتقدم این بخش را در حال حاضر به مقدار بسیار زیادی از دست دادیم، مگر اینکه فیلمسازان با شرایط اقتصادی و روحیات خودشان فیلمی تولید کنند و در دنیا منتشر کنند که آن قسمت از سینما کارکرد خودش را دارد، ولی درخصوص فیلمسازان صاحب اصول وسبک عملازمینه‌ای برای فعالیت‌شان وجود ندارد و اگر هم بخواهند فعالیت کنند، نمی‌توانند چون قواعدی که در سینمای ایران در حال حاضر وجود دارد با قواعدی که آنها به آن پایبند هستند فاصله دارد و به آن تن نمی‌دهند.

اینجا همان جایی است که همان دو جریانی که گفتم برای از بین بردن بخش مهمی از سینمای ایران که حضورشان مزیت نسبی است همگام می‌شوند.امیدوارم سازندگان فیلم‌های پرفروش فراموش نکنند که بخشی از امکان فعالیت مستمری که برای آنها به وجود آمده مرهون فعالیت درخشان فیلمسازان روشنفکر و متفکر است که مسیررابرای سینمای پرآوازه ایران شکل داده تا برای جریان‌های مختلف محترم شمرده شود، تصور اینکه به تدریج سینمای متفکر از زیست بوم سینمای ایران حذف شود و بقیه این زیست بوم که فعلا مترادف شده با فیلم‌های کمدی بتواند بار فرهنگی سینما را به دوش بکشد بسیار ساده‌انگارانه است.

جالب، سکوت مدیران در این باره است‌.

مدیران که فعلا تلاش‌شان روی فروش بالا به هر قیمتی است و ظاهرا آن‌قدر پروانه ساخت فیلم کمدی صادر شده یا درخواست شده که خودشان به این موضوع پی بردند.

حتی اعلام کردند که دیگر فیلم کمدی در اولویت ما نیست و گفتند درخواست پروانه ساخت برای فیلم کمدی ندهید.

الان سینما یک مدل خاص رواج پیدا کرده است، قبل از انقلاب می‌گفتند مرحوم بیک ایمان‌وردی درسال چند فیلم همزمان با هم کار می‌کرد طوری که ممکن بودبا همان لباس فیلم اول سر فیلم دوم و سوم هم حاضر می‌شد، الان شما نگاه کنید اکثر پلان فیلم‌های پرفروش خیلی شبیه هم شده‌اند، (باز اینجا تاکید می‌کنم که این نوع فیلم‌ها باید ساخته شود و فروش داشته باشند) ولی کیفیت هم باید داشته باشند یا نه؟ البته من بیشتراین مشکلات را از نگاه وعملکردمدیران می بینم که نگاه بلندنظرانه به اداره سینما ندارند تا زمینه ایجاد شود که فیلمسازانی که مزیت نسبی برای سینما هستند هم فعالیت کنند. غم‌انگیزتر آنجاست که امروز بخش رسمی سینما که تریبون دارند به بخش دیگر و ارزشمند سینما حمله می‌کنند. شما به فهرست چهل ساله سینمای ایران و فیلم‌هایی که در سینمای ایران ساخته شده، نگاه کنید ببینید از کجا به کجا رسیدیم.

اتفاقا به نکته‌ای اشاره کردید که مدنظر ما بود. دوره‌ای بود که عباس کیارستمی پرچمدار سینمای ایران بود، درحالی که الان سینمای کمدی فاقد کیفیت پرفروش می‌شوند و مدیران از این فروش فخر می‌فروشند و فیلم‌های کمدی پرچمدار سینمای ایران شده و جهان هم ما را با این فیلم‌های کمدی رسمی می‌شناسد. جناب عسگرپور! نیک می‌دانید اگر ما به تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره‌ها ایراد می‌گیریم بخش‌های مختلف دارد. یک بخش هم همین نگاهی است که جهان به سینمای ایران از طریق ماهواره‌ها دارد.

در دهه شصت زمانی که جنگ بود مدیران ما تلاش کردند ارتباطات بین‌المللی برقرار کنند درحالی که ایران درگیر جنگ با عراق بود بخش فرهنگی کار خودش را بکند و ایران با فیلم‌هایش در جهان شناخته شود و نگاه‌ها به سمت ایران باشد. اواخر دهه شصت بود که هفته فیلم ایران در امریکا برگزار شد و تعداد زیادی از فیلمسازان شناخته شده و معتبر فیلم‌های‌شان در این رویداد شرکت کرد. همان زمان که مخالفان تظاهرات به راه انداخته بودند وخاطره معروف عباس کیارستمی با پرویز صیاد هست که به او گفت من بیرون سالن با پلاکارد می‌ایستم تو به سالن برو و فیلم ببین.

می‌خواهم بگویم آن زمان این‌گونه از سینمای روشنفکر دفاع می‌کردند شما درنظر بگیرید که الان هفته فیلم دراروپاوامریکا برگزار کنیم چه دستاوردی آقایان برای نمایش آثارموردعلاقه‌شان در این رویداد دارند؟ سینمای متفکر و روشنفکر را که از بین بردند، این فیلم‌های پرفروش می‌شوند نماینده سینمای ایران؟ البته من معتقدم نسل جوان با استعداد زیادی داریم که می‌توانند پرچم‌های سینمای ایران در دنیا راهمچنان بالا ببرند اما یازمینه کار برای‌شان فراهم نیست یا مجبورند به سمت پول و سرمایه و دلخوشی سینماداران بروند ودرچرخه کمدی‌سازی مدل فعلی قرار بگیرند و این برای سینمای ایران نه تنها بد است که فاجعه است. زمانی بود که در جشنواره‌های مهم خارجی هر سال فیلمی به صورت رسمی از ایران داشتیم. در حال حاضر فقط بگیر و ببند و توبیخ است که چرا فیلم‌ها بدون مجوز در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنندو وزارت ارشاد مجبور است جلوی این فیلم‌ها را بگیرد. درحالی که باید فضای کار برای سینماگران باز شود تا فیلم‌ها در مسیر رسمی و بدون دعوا در چنین رویدادهای معتبری شرکت کنند. قبلا رنگ‌آمیزی تنوع فیلمسازان در سینمای ایران زیاد بود ولی در حال حاضر بخش زیادی از سینماگران دیگر امکان فعالیت ندارند. ازطرفی غلبه نگاه امنیتی رایج دردستگاه‌های امنیتی برنگاه فرهنگی مدیران روزگار ناخوشایندی رابرای سینما رقم زده است.

جناب عسگرپور! نکته‌ای که در آخر به آن اشاره کنیم، آیا تبلیغات ماهواره‌ای که فروش هرچه بالای فیلم‌های سینمای ایران آن‌هم به صورت تبعیض‌آمیر به دنبال دارد، باعث نفوذ تفکر سرمایه‌داری در سینما می‌شود؟ چون در حال حاضر در سینما همه چیز به پول خلاصه شده، تهیه‌کننده‌ها فیلم کمدی می‌سازند چون بازگشت سرمایه دارد و حرف پول در میان آنهاست، سینماداران فیلم کمدی اکران می‌کنند چون بازگشت سرمایه دارد، جالب اینکه فیلمسازان مدعی تفکر هم سمت ساخت فیلم کمدی رفتند، آیا رواج چنین تفکری درست است؟ نکته مهم‌تر اینکه آیا وقتی تهیه‌کننده‌ای از نمایش فیلمی سود هنگفت می‌کند آیا این دریافت هزینه نباید در سینما منتشر شود؟ یا اینکه فقط مختص به تهیه‌کننده است؟ از این منظر که در کشورهای خارج از سودهای کلان حاصل از فیلم‌های پرفروش تهیه‌کننده باید دو، سه فیلم تجربی هنری بسازد و دست فیلمسازان جوان را بگیرد... در ایران انگار اوضاع فرق می‌کند. نظر شما در این مورد چیست؟

با توصیه‌های اخلاقی نمی‌توان یک زیست بوم را اداره کرد، تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار ما هم حاصل شرایط کشور هستند، با مجموعه‌ای از دولت مواجهیم که از راه‌های گوناگون از مردم عوارض و مالیات و... می‌گیرد، هزینه‌های زندگی را به ‌شدت بالا می‌برد، ارزش پول ملی را به بدترین حالت می‌رساند و بعد توقع فرزندآوری و حال خوب و نشاط از مردم دارند. واقعا نمی‌دانم با چه رویی چنین توقعاتی از جامعه دارند؟ دیگر دست در جیب مردم کردن جزو ساختار کشور شده است.

تهیه‌کننده و سرمایه‌گذارونهایتا تولیدفیلم هم محصول همین شرایط است (همین‌جا بگویم که اغلب با سرمایه‌گذار در سینما مواجه هستیم تا تهیه‌کننده). شما به صنعت خودروسازی نگاه کنید. همین چند وقت پیش بود که رسما اعلام شد که یک شرکت خودروساز نزدیک به چند هزار میلیارد از مردم زیادی گرفته است با خودم گفتم اگر فقط همین یک مورد مدیران خودروسازی مجبور شوند پول زیاد گرفته شده از مردم را به آنها پس دهند مردم به این نتیجه می‌رسند که با نظامی مواجه هستند که با عدالت با آنها رفتار می‌کند و حقوق آنها را رعایت می‌کند ولی نتیجه چه شد می‌فهمید در یک جریانی این تبلیغات باید اتفاق می‌افتاد، همین و بس، اصلا مگر سابقه‌ای از پس دادن وجود داشته که این دومی‌اش باشد؟ در چنین زیست بومی دیگر به سختی می‌شود از تعهد و اخلاق و سلامت فرهنگی گفت. وقتی هم به دست‌اندرکاران جدیدی که سود زیادی برده‌اند از مسوولیت اجتماعی می‌گویی در ظاهر تایید می‌کنند ولی در دل پوزخند می‌زنند، به نظرم خیلی تقصیر آنها نیست، چراکه بیشترشان در زیست بومی که شالوده‌اش در عملکرد مسوولین مشخص است، رشد کرده‌اند.

آقای عسگرپور! به عنوان پرسش آخر با تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره موافق هستید یا مخالف؟

مخالفم اما به تهیه‌کننده‌ها حق می‌دهم وقتی در داخل با بی‌مهری مواجه می‌شوند برای بازگشت سرمایه به ماهواره متوسل شوند. وقتی صحنه کشور ما از نخبگان خالی شده، وقتی مدیران ما فهم دقیقی از اداره حوزه‌های فرهنگ و هنر را ندارند، وقتی می‌گوییم فروش بالای چند فیلم رونق کل سینما به شمار نمی‌رود، تازه از آنجا مساله ما با آنها شروع می‌شود و آنها سینماگران را به جان هم می‌اندازند که شما از فروش فیلم همکاران‌تان راضی نیستید و مساله را سخیف جلوه می‌دهند.

در دوره‌ای هستیم که مخالفین سینمای متفکر ایران که مایلند شمایل غیرعمیقی از سینمای چند دهه گذشته وجود داشته باشد، با بخشی از آقایان حاکمیت در کنار هم قرار گرفتند و با هم خواسته یا ناخواسته هم‌جهت شده‌اند.
اگر نقد می‌کنیم باید بلافاصله تمجید هم کنیم، چون معمولا از جانب مدیران کم تسلط سطحی‌نگر به منتقدان وضع موجود، حمله می‌شود که شما با موفقیت همکاران‌تان مخالفید و شما اساسا با موفقیت سینما مخالفید و به این نحو سینماگران را به جان هم می‌اندازند.
از رونق صحبت می‌کنیم اما نزدیک به ۷۰درصد همکاران کارگردان ما چندسال است که بیکارند، حتی تعداد کمی از بازیگران ما کار می‌کنند، شما به فیلم‌ها و سریال‌ها نگاه کنید چند بازیگر هستند که در حال حاضر مشغول به کار هستند پس بقیه کجا هستند؟
الان هفته فیلم در اروپا و امریکا برگزار کنیم چه دستاوردی آقایان برای نمایش آثار مورد علاقه‌شان در این رویداد دارند؟ سینمای متفکر و روشنفکر را که از بین بردند، این فیلم‌های پرفروش می‌شوند نماینده سینمای ایران؟
معتقدم نسل جوان با استعداد زیادی داریم که می‌توانند پرچم‌های سینمای ایران در دنیا را همچنان بالا ببرند، اما یا زمینه کار برای‌شان فراهم نیست یا مجبورند به سمت پول و سرمایه و دلخوشی سینماداران بروند و در چرخه کمدی‌سازی مدل فعلی قرار بگیرند و این برای سینمای ایران نه تنها بد است که فاجعه است.
زمانی بود که در جشنواره‌های مهم خارجی هر سال فیلمی به صورت رسمی از ایران داشتیم. در حال حاضر فقط بگیر و ببند و توبیخ است که چرا فیلم‌ها بدون مجوز در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنند و وزارت ارشاد مجبور است جلوی این فیلم‌ها را بگیرد. درحالی که باید فضای کار برای سینماگران باز شود تا فیلم‌ها در مسیر رسمی و بدون دعوا در چنین رویدادهای معتبری شرکت کنند.
دیگر دست در جیب مردم کردن جزو ساختار کشور شده است. تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار و نهایتا تولید فیلم هم محصول همین شرایط است.
به‌رغم اینکه مدیران دولتی (سینما) جلسات مکرر با مسوولان رسانه ملی بگذارند و از جلسات‌شان عکس بگیرند و تفاهمنامه هم امضا کنند اما در عمل می‌بینیم این تفاهم ها اجرایی نشده کما اینکه الان تعاملات به صفر نزدیک است.

۲۲۰۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900028

دیگر خبرها

  • تجربه سینما ترس، ترسناک‌ترین در ایران
  • علم گرفتار سانسور و تبعیض رسانه‌ای/ وقتی اسمی از دانشمندان آسیایی و آفریقایی به میان نمی‌آید
  • تیغ شدت مصرف انرژی روی گلوی اقتصاد ایران
  • از سینمای متفکر به فیلم های کمدی رسیدیم
  • آخرین تصویر به جامانده از داریوش مهرجویی پیش از قتل/ عکس
  • آخرین تصویر به جامانده از داریوش مهرجویی پیش از قتل
  • گنج داریوش سوم هخامنشی؛ گنجینه‌ای عظیم که هنوز پیدا نشده است
  • استقبال مخاطبین سینما از «مست عشق»
  • «هامون» داریوش مهرجویی به تئاتر می‌آید/ زنده نگه‌داشتن یاد بزرگان
  • گنج داریوش سوم هخامنشی؛ گنجینه ای عظیم که هنوز پیدا نشده است